زنان دوست دارند بامردی که دوستش دارند از نظر عاطفی و احساسی صمیم


زنان دوست دارند بامردی که دوستش دارند از نظر عاطفی و احساسی صمیمی باشند
پرسش:مردان عزیز: به نظر شما تمامی رفتارهای مؤنث و زنانه ی زیر در چه چیز مشترک هستند؟
*نزدیک آمدن و گرفتن دست شما هنگامی که با یکدیگر صحبت می کنیم.
*پرسیدن این سؤال از شما که «آیا اتفاقی افتاده؟» هنگامی که مدتی را خیلی ساکت بوده اید.
*اشاره به چیز زیبایی که به هنگام رانندگی با یکدیگر دیده ایم.
*پرسیدن نظر شما درباره ی نحوه ی چیدمان گل ها و گیاهان در اتاق نشیمن.
*گیردادن به شما آن هم در نیمه ی شب که بیا درباره ی رابطه مان صحبت کنیم.
*نقل مو به موی مکالمه ای که با خواهرتان داشته ایم از ابتدا تا آخر
*پرس و جو از تمامی آنچه از صبح تا شب در سر کار بر شما گذشته است.
*بوسیدن شما در هنگامی که به طور تصادفی توی راهرو و از کنار هم رد می شویم.
*نشان دادن کفش تازه ای که به تازگی در حراج خریده ایم به شما.
پاسخ: همگی این کارها روش هایی هستند از جانب زن ها برای ارتباط و پیوند با مردها.
برخی از اقلام این فهرست برای مردها بسیار خوشایندند. ولی برخی دیگر آن ها را عصبی می کند. اما همگی آن ها در اصل تلاش هایی هستند به منظور ایجاد و برقراری ارتباط.
اما منظور از ارتباط یا متصل شدن چیست؟ هرگز فکر نمی کردم این لغت نیاز به توضیح داشته باشد، مگر تا هنگامی که با یکی از دوستان مرد خود صحبت کردم. به او گفتم که مشغول نوشتن مقاله ای با نام رازهایی در باره ی زنان هستم و او از من خواست تا نمونه های از موضوعات ارائه شده در مقاله را برای او ذکر کنم.به طور تصادفی فصل مربوط به سه نیاز پنهان و اساسی را که همگی زن ها بدان نیازمندند به او نشان دادم و این سه نیاز را فهرست وار برای او لیست کردم:
نیاز به احساس امنیت، نیاز به ارتباط و پیوند و بالاخره نیاز به ارزشمند بودن. فوراً متوجه شدم که متعجب و حیران به نظر می رسد. از او پرسیدم «آیا اتفاق افتاده؟»
گفت: «می شه لطفاً یه چیزی رو که من هیچ وقت نمی تونم درکش کنم برام توضیح بدی؟
پاسخ دادم: «البته، چی؟»
این لغت دقیقاً به چه معناست ـ ارتباط داشتن؟ نامزدم همیشه این کلمه را به کار می برد. مثلاً میگه: «یه هفته است که با هم ارتباط نداشتیم» یا «خیلی سریع تونستم با همکار جدیدم ارتباط برقرار کنم» یا «دوست دارم بیشتر با هم ارتباط داشته باشیم» راستش را بخواهید اصلاً نمی تونم از منظور او سر در بیاورم.
به صحبت های این مرد که واقعاً دوستش داشتم و احترام زیادی نیز برایش قائل بودم، گوش دادم و متوجه شدم که به هیچ وجه قصد «دست انداختن» مرا نداشت.او واقعاً صادق بود و می خواست این موضوع را بفهمد. آیا می توانست این موضوع حقیقت داشته باشد که مردهای دیگر نیز احساس درست مشابه احساس او داشته باشند و این که معنای لغتی چنین ساده و پیش پا افتاده را که بارها در گنجینه ی لغات و واژگان زن ها به کار برده می شود، مردها نتوانند به سادگی درک کنند؟
به نظر من پاسخ سؤال فوق مثبت است. احتمال می دهم بسیاری از اوقات در واقع مردها سعی در برقراری ارتباط با ما دارند و شاید به زعم خودشان نیز در این امر مهم موفق شده باشند. در حالی که ما احساس می کنیم نه تنها با ما مرتبط و مربوط نیستند، بلکه بسیار نیز از ما فاصله گرفته اند. به نظر من این احتمال وجود دارد که مردها منظور زن ها را از واژه ی ارتباط و مرتبط بودن دست کم گرفته یا هنوز به خوبی متوجه آن نشده اند. همچنین اهمیت آن را و نیز این حقیقت را که چقدر دوست داریم بارها آن را تجربه کنیم. چنین گمان می کنم که حتی بسیاری مردها از شنیدن این جمله از طرف نامزد/همسرشان وحشت دارند، «عزیزم، این اواخر زیاد با هم ارتباط نداشته ایم» علت آن این است که به درستی نمی دانند چه کار باید بکنند.
منظور از ارتباط داشتن و مرتبط بودن تجربه ی صمیمی و پل زدن میان ادراک و تجربه خود و ادراک و تجربه ی دیگری است.
اکثر کارهای ما زن ها نیز در راستای همین نوع از ارتباط و پیوند است یا به عبارت دیگر آفرینش و ایجاد لحظاتی صمیمی به انواع و انحاء مختلف. این طبیعت ما زن هاست که متصل شویم بی آن که حتی به آن بیندیشیم.
هرگز خرید زن ها را در فروشگاه تماشا کرده اید. این طور نیست که فقط راه برویم و به اجناس مختلف نگاه کنیم. اغلب آن ها را لمس می کنیم و می خواهیم که جنس لباس ها یا پارچه ها را زیر دستمان حس کنیم. به عنوان مثال کفش زنانه ای را برمی داریم و آن را توی دست خود از همه طرف می چرخانیم. در این لحظات ما چه کاری انجام می دهیم؟ پاسخ:سعی می کنیم با آنها مرتبط و مربوط شویم. یا به عبارتی با آنها ارتباط برقرار کنیم. و به این نیز اکتفا نمی کنیم. بدین معنا که با فروشندگان یا حتی با دیگر مشتریان همجنس مان صحبتمی کنیم و مثلاً از چیزهایی که خریده اند تعریف می کنیم یا درباره ی لباس هایی که پرو می کنند توصیه هایی ارائه می دهیم یا زیبایی کفش هایی را که امتحان می کنند،
تحسین می کنیم. به عبارت دیگر: «زن ها به هنگام خرید فقط خرید نمی کنند بلکه رابطه برقرار می کنند!»
هیچ یک از این حرکات و رفتارها، فوق العاده و غیرطبیعی به نظر نمی رسند مگر این که به تماشای نحوه ی خرید مردان در فروشگاه ها و مقایسه آن ها با نحوه ی خرید زن ها بپردازید، پیش از هر چیز بیشتر مردها هرگز به خرید نمی روند مگر این که دیگر محبور شده باشند (البته به جز فروشگاه های اسباب و لوازم الکترونیکی!) دوم این که طوری داخل فروشگاه ها حرکت می کنند که گویی دارند از یک میدان مین رد می شوند. سعی می کنند تا بتوانند از دست زدن و لمس کردن چیزها خودداری کنند. حتی هنگامی که قصد خرید آن را نیز دارند. چنانچه بشود چیزی را بدون دست زدن به آن بخرند، حتماً این کار را می کنند. به عنوان مثال هنگامی که می خواهند پیراهن یا کاپشنی را بخرند در حالی که فقط به سمت آن اشاره کرده اند، تنها می گویند: «اونو برمی دارم!»گویی یک جسم یا شئ عجیب و غریب یا بیگانه است.برخلاف زن ها، مردها سعی می کنند تا بتوانند از دست زدن به اجناس خودداری کنند یا به عبارت دیگر بدون برقراری هر گونه تماس یا ارتباطی خرید کنند.
البته هنگامی که زن ها، مردها را با خود به خرید می برند، مسئله کاملاً فرق می کند. تماشای این نوع صحنه های اغلب برایم سرگرم کننده و جالب هستند. معمولاً زن ها جلو می افتند و با اعتماد به نفس تمام راهروها را پایین و بالا می کنند. در حالی که مردها با بی میلی و اکراه تمام پشت سر آنها راه می افتند گویی که می خواهند آن ها را به زور برای جراحی لثه
ببرند.زن با خوشحالی تمام می گوید:«بهتر نیست از آن فروشنده بخواهیم بیاید و به ما کمک کند؟» همسرش در حالی که وحشت کرده است فوراً می گوید: «نه!» زیرا می خواهد تا آن جا که ممکن است از ارتباط با دیگران خودداری کند. سپس زن به ناگهان لباسی (مثلاً یک ژاکت یا پالتو) را می گیرد به طرف او می اندازد و می گوید: عزیزم! به جنسش دست بزن» البته میل زن آن است که شوهرش آن را لمس کند. مرد در حالی که دندان هایش را بر روی هم فشار می دهد، دستش را دراز می کند و فقط دو عدد از انگشتانش را روی پارچه آن می کشد و سپس سریع دستش را پس می کشد (به این امید که مرد دیگری او را ندیده باشد!)
بسیار خب، شاید کمی اغراق آمیز باشد. اما نکته ای که وجود دارد این است که: برای بیشتر زنها برقراری ارتباط چیزی مثل نفس کشیدن محسوب می شود.اصولاً زن ها این طور با دنیای اطراف خود ارتباط برقرار می کنند. این در حالی است که مردها تا آن جا که می توانند از برقراری تماس و ارتباط خودداری می کنند.این طبیعت آن ها است که مستقل تر و خودمختارتر باشند.
تابستان گذشته تصمیم گرفتم گروهی از دوستانم را به خانه ام دعوت کنم که تقریباً هیچ کدام یکدیگر را نمی شناختند. بعد از ظهر گرمی بود و بعد از آن که همگی رسیدند تصمیم گرفتیم به پاسیوی خانه ام برویم که از یک طرف منظره ی زیبایی رو به تپه ها داشت و از طرف دیگر رو به اقیانوسی باز می شد که البته خیلی دورتر بود. چند لحظه گذشت که به ناگهان متوجه چیزی بسیار حیرت انگیز شدم. همه ی زن ها (که تعدادمان شش نفر بود)به طرزی خودانگیخته روی محیط یک دایره ی کوچک رو به هم ایستاده بودیم. در حالی که مردها در یک خط مثل نظامی ها پشت سر هم صف کشیده بودند و منظره را نگاه می کردند. این نحوه ی آرایش و طرز قرار گرفتن مردها و زن ها در کنار یکدیگر چنان کلیشه ای بود که خنده ام گرفت.
ما زن ها بدن هایمان را در وضعیتی قرار داده بودیم که بیشترین حد امکان ارتباط را برایمان فراهم می کرد در حالی که آرایش نظامی مردها طوری بود که حتی مجبور نباشند به یکدیگر نگاه کنند.
البته در اینجا منظورم این نیست که کدام یک درست و کدام یک نادرست است. این تنها مشاهده یا بی غرض و گزارش گونه از زن ها بود. به نظر می رسد که ما زن ها همواره در پی برقراری ارتباط هستیم حتی بی آن که از آن نیز آگاه باشیم.
خانم ها! به مدت یک روز حرکات و رفتارهای خود را زیر نظر بگیرید تا انواع روش ها و راه هایی را که برای خلق لحظاتی از ارتباط به کار می برید، ببینید.
*برای بوسیدن یا لمس کردن شوهر یا بچه هایتان پیش دستی می کنید.
*به یکی از دوستانتان که می دانید مصاحبه ی مهمی را در پیش دارد زنگ می زنید تا به او دلگرمی بدهید.
*به هنگام رفتن به محل کارتان مدتی را جلو خانه ی همسایه توقف می کنید تا حال پسرش را که مدتی مریض بوده است
*به راننده ی ماشینی که به شما راه داد به علامت تشکر دست تکان می دهید.
*از یکی از همکاران خود به جهت زیبایی اش تعریف می کنید.
*از یکی از مشتریانتان به خاطر کاری که برایتان انجام داده است از طریق پست الکترونیکی تقدیرنامه می فرستید.
*توی صف خرید از یکی از فروشگاه ها با زن پشت سرتان مکالمه ای را آغاز می کنید.
بعد از ظهر به محل کار همسرتان زنگ می زنید تا به او بگویید که چقدر دوستش دارید.
چرا ارتباط تا این حد برای زن ها اهمیت دارد؟ شاید یک دلیل آن این باشد که می توانیم بچه دار شوم به لحاظ ژنتیکی به گونه ای طراحی و برنامه ریزی شده ایم تا بتوانیم وظایف مادری خود را به خوبی انجام دهیم.شاید به آن علت باشد که عشق برای ما زن ها اولویت اول ما محسوب می شود و ارتباط نیز نحوه ی ابراز، ظهور و بروز آن است. زن ها دریافته اند که عشق، صمیمیت و نزدیکی می آورد و صمیمیت نیز به نوبه ی خود قلب های ما را سرشار می سازد. شاید دلایل آن نیز ریشه در سوابق تاریخی و آغاز تمدن ما داشته باشد. هنگامی که ارزش زن ها برای مردها و اجتماع ما در گرو قابلیت های ارتباطی، خلق هارمونی، هماهنگی و تشریک مساعی مان بود.در واقع موفقیت ما در رابطه با جفت مان و نیز در محدوده ی قبیله یا گروهمان که بسیار حیاتی و تأمین کننده نیز محسوب می شدند درگرو توانایی و قابلیت های ما در برقراری ارتباط و پیوند بود.
به تمامی دلایل فوق، هنگامی که زن احساس مرتبط بودن می کند به طرزی طبیعی احساس امنیت خواهد داشت.بدین معنا که احساس می کند متحدانی دارد، از او حمایت می شود و این که تنها نیست.
عکس این حالت نیز صادق است. بدین معنا که قطع ارتباط برای او به معنای ترس و احساس نابودی خواهد بود.
بورلی انجل در کتاب فوق العاده ی خود با نام «هنر عشق ورزیدن بدون از خودبیگانگی» جمله ای از ژان باهر میلر را نقل می کند که بدین قرار است:
اعتماد به نفس و خودباوری زن حول قابلیت و توانایی او در حفظ مناسبات و روابطش شکل می گیرد. برای بسیاری از زن ها از دست دادن یا گسستگی رابطه تنها از دست دادن یک رابطه نیست.بلکه چیزی به معنای از دست دادن کامل خویشتن خویش است.
فکر می کنیم مردها این راز را درباره ی زن ها می دانند و آن را نیز پذیرفته اند: این که تا چه حد دوست دارند مخصوصاً با زنان دیگرـ دوست، خواهر، مادر یا دخترشان ارتباط برقرار کنند. آنچه بیشتر مردها درک نمی کنند، وجود همین نیاز در زن ها و برقراری ارتباط با آن ها (مردها) است. به یاد دارم مردی سنتی که با یکی از آشنایان من ازدواج کرده بود می گفت: «همسرم همیشه از صمیمیت بیشتر در زندگی حرف می زند، به او می گویم که صمیمیت را می تواند با زن های دیگر برقرار کند. بد می گویم!؟»
بله!