سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راز (2):زن ها با صدای بلند فکر می کنند و با صدای بلند نیز احساس


راز (2):زن ها با صدای بلند فکر می کنند و با صدای بلند نیز احساس می کنند!
راز ارتباطی (2):

زن ها با صدای بلند فکرمی کنند و با صدای بلند احساس می کنند!
«هرگاه همسرم با من صحبت می کند، همه جا می رود. می دانم زن باهوشی است اما خیلی از اوقات پریشان فکر و حواس پرت به نظر می رسد.»
«نامزدم را بسیار دوست دارم و همیشه سعی می کنم به نیازهایش پاسخ دهم. اما هر وقت که شروع به صحبت می کند هی آن را کش می دهد.در این اوقات احساس می کنم که صحبت هایش تمامی ندارد.»
«مدتی است سعی می کنم وقتی همسرم از چیزی ناراحت است بیشتر از او حمایت کنم.اما راستش را بخواهید نیمی از اوقات اصلاً نمی دانم درباره چه چیزی صحبت می کند.گویی یک یک افکاری را که از سرش عبور می کنند با صدای بلند به من می گوید.»
بگذارید در رابطه با یک چیز که مردها را گیج کرده است با خودمان صادق باشیم. چرا ما زن ها گاهی اوقات هنگامی که افکار و احساسات مان را ابراز می کنیم بسیار گیج، حیران، پریشان افکار، حواس پرت و از هم پاشیده به نظر می رسیم؟ اما با وجود این ادعا می کنیم که خیلی هم خوب می دانیم در باره ی چه چیزی حرف می زنیم؟ چرا به نظر مردها پرچانه هستیم و صحبت های مان تمامی ندارد.اما باوجود این همیشه بعد از صحبت کردن احساس بهتری داریم؟ آیا ما زن ها خودمان متوجه هستیم که حرف هایمان را چندین بار تکرار می کنیم؟ آیا خودمان آگاهی داریم که تنها ظرف پنج دقیقه درباره بیست چیز مختلف صحبت می کنیم؟
پاسخ تمامی این سؤالات در راز ارتباطی (2)نهفته است:ما زن ها جریان افکارو احساسات خود را با صدای بلند گزارش می دهیم.
خانم های عزیز:می دانید درباره ی چه چیزی حرف می زنم؟ تصور کنید شما و همسرتان مشغول خوردن صبحانه هستید و سپس تصمیم می گیرید او را از برنامه هایی که برای آن روز در نظر گرفته اید باخبر کنید:
«عزیزم، می شه حتماً کت و شلوارهاتو بذاری بیرون روی تخت چونکه می خوام بدمشون خشکشویی. می دونم هفته ی دیگه برای مسافرتت بهشون احتیاج داری.پس باید حتماً پیش از ظهر ببرمشون تا بتونم فردا پسشون بگیرم.راستی حالا که دارم می رم خشکشویی می تونم فیلم هایی رو که برای آخر هفته کرایه کرده بودیم به ویدیوکلوپ پس بدم.چون که نزدیک خشکشویی یه.اُه، اما او فیلمی رو که خیلی هم دوست داشتی ببینی هنوز ندیده ای. این طور نیست؟ آره، ندیدی.خب، پس حالا که اینجوری شد فیلم ها رو نمی برم. اُه.داشت یادم می رفت.آیا بهت گفتم که استیو و آرلن دیروز زنگ زدند.گفتند که خونه شون فروش رفته. آیا عالی نیست؟ خوب شد یادم اومد.هنوز یه کارت تشکر براش نفرستادم تا به خاطر گل هایی که برای سالگرد ازدواج مون فرستاده بودن تشکر کنم.راستی دفترچه یادداشت مو کجا گذاشتم؟ دیشب اینجا بود.به هرحال، راستی می خواستم برم خشکشویی آیا کار دیگه یی هست برایت سر راه انجام بدم؟»
اما آیا این زن به راستی چه کاری انجام می دهد جزاین که شوهرش را عصبی کند؟ او یک یک افکاری را که از سرش می گذرند با صدای بلند تجربه می کند و اجازه می دهد که هرفکر به فکر دیگری بیانجامد که آن هم با صدای بلند بیرون می ریزد.از دید شوهرش او فقط دارد شلوغ می کند.اما همان گونه که هر زن دیگری نیز می داند، اصلاً این طور نیست.این زن مشغول کاری است که من آن را «پیچ و تاب خوردن» می نامم.
عبارت پیچ و تاپ خوردن را پس از مطالعه ی تفاوت های فرآیند تفکر در مردان و زنان ابداع کردم. مسیر جریان فکری ما زن ها درست به مانند یک پلکان مارپیچ دورانی است.به عقیده ی من نمودار فکری یک زن شباهت بسیار زیادی به زهدان او دارد که اساساً نیز گرد، مدور و حلقوی است. جریان تفکر ما زن ها بدین شکل است که ابتدا آنچه را که درباره اش فکر می کنیم، ابراز می کنیم.سپس آن فکر موضوع دیگری را به یاد ما می آورد.و در پی آن شروع به صحبت درباره ی آن فکر می کنیم.به زودی مجدداً آنچه را که در ابتدا می خواستیم درباره اش صحبت کنیم به یاد می آوریم و به آن سو پیچ می خوریم و همین طورالی آخر در دوایری مدام فکرمان دوران پیدا کرده و از یک فکر و احساس به فکر و احساس بعدی منتقل می شود و پیچ و تاب می خورد.از دید یک شاهد عینی غیر حرفه ای (در اینجا مذکر!)اینطور به نظر می رسد که موضوع اصلی ای را که درابتدا می خواستیم درباره اش صحبت کنیم فراموش کرده ایم.زیرا مدام حاشیه می رویم، اما در واقع این طور نیست.چنانچه مدتی به گوش دادن ادامه دهید خواهید دید که نهایتاً با یک چرخش دورانی دیگر به همان جایی که از آنجا شروع کرده بودیم باز می گردیم.به همین دلیل است که این فرآیند را پیچ و تاب خوردن نامیده ام. حتی ممکن است این فرآیند را در طول یک مکالمه ی واحد چندین بار تکرار کنیم!
چرا ارتباط برقرار کردن آن هم به این طریق برای زن ها مؤثر واقع می شود و کارآیی دارد؟ زیرا ما زن ها فرآیند مدار هستیم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

ما زن ها با گوش دادن به صحبت های خودمان درمی یابیم که در اندرون مان چه می گذرد.ما با بیان افکار و احساسات خود با صدای بلند سعی داریم آن ها را بفهمیم و درک کنیم.
این عادت پیچ و تاب خوردن زن ها بیشتر مردها را عصبی می کند. چرا؟ خب، چنانچه به تمثیلی که در ابتدا به آن اشاره کردم، برگردیم ـ همانگونه که ملاحظه می کنید من نیز در بین افکار خود مشغول پیچ و تاب خوردن هستم!ـ خواهیم دید همان گونه که جریان فکری زن ها به زهدان آن ها شباهت دارد،مسیر فکری مردها نیز بی شباهت به اندام جنسی مذکر نیست که اساساً مستقیم بوده همواره به یک نقطه اشاره دارد.مردها همواره در امتداد یک خط مستقیم فکر می کنند و می توان گفت که معادله ی تفکر آنان خطی است به همین دلیل است که مردها همیشه دوست دارند در پایان به نکته ای برسند.در سمینارهایم همواره به موقع شرح تفاوت های فکری مردها و زن ها از تمثیل اندامهای جنسی مردانه و زنانه استفاده می کنم زیرا هم سرگرم کننده است و هم به خاطرسپاری و یادآوری اطلاعات ارائه شده را سهل و آسان می کند.
هرگاه مردها به مارپیچ های دورانی افکار زن ها گوش می کنند، بیشتر فرض را بر این می گذارند که زن ها در تفکرات خود نامنظم و سازمان نایافته هستند.پیش خودشان فکر می کنند:«خب، حداقل ما وقتی که حرف می زنیم می گوییم چه می خواهیم و کاری انجام می دهیم.هرگز با حاشیه رفتن و از این شاخه به آن شاخه پریدن وقت دیگران را تلف نمی کنیم.»از دید یک مرد که ذهن اش همیشه سعی می کند به نکته و نتیجه ای برسد فکر کردن زن ها پراکنده و بی نظم و ترتیب و حتی اندکی زیادی و افراطی به نظر می رسد.
چرا هنگامی که زن ها پیچ و تاب می خورند، از دید مردها پریشان افکار و از هم پاشیده به نظر می رسند؟
01 ما هیچ چیز را ویرایش نمی کنیم.
02 از یک موضوع به موضوع دیگری می پریم و ظاهراً
«منطقی »فکر نمی کنیم.
03 حرفهایمان را بارها، بارها و بارها تکرار می کنیم.
04 بسیار احساساتی، حساس و زودرنج و تحریک پذیر به نظر می رسیم.
مردان عزیز، آنچه زن ها دوست دارند شما بدانید این است که هرگاه پیچ و تاب می خوریم دچار «پرش افکار»نشده ایم.گیج و سردرگم نیستیم، به بن بست نرسیده ایم و یک کلمه از تمامی آنچه را که گفته ایم هم فراموش نکرده ایم! ما در این اوقات کاملاً آگاهیم که حرفهایمان را تکرار می کنیم.این را نیز می دانیم که از یک موضوع به موضوع دیگری می پریم.از این حقیقت آگاه هستیم که احساسات و عواطف ما پایین و بالا شده و دستخوش تغییر می گردند. برای خودمان، تمامی این چیزها کاملاً طبیعی و منطقی به نظر می رسند، زیرا ما افکار و احساسات خود را با صدای بلند پردازش می کنیم و هنگامی که این کار را به پایان می بریم حالمان به مراتب بهتر شده است.
البته زن های دیگر خیلی خوب درک می کنند.هرگز نمی شنوید در وسط یک مکالمه ی طولانی زنی به زن دیگر بگوید:«چقدر می خواهی به حرف زدن ادامه دهی؟ مقصود و منظورت از این صحبت ها چیست؟ می خواهی به کجا برسی؟ چندین بار حرف هایت را تکرار می کنی؟» این حرف ها برای زن ها حتی خنده دار به نظر می رسد. هرگز نمی توانیم فکر آن را هم بکنیم که به هنگام گفتگو چنین سؤالاتی را از یکدیگر بپرسیم. زیرا پیچ و تاب خوردن را خوب می شناسیم و با آن آشنا هستیم.آن را خوب درک می کنیم این درحالی است که این عادت زن ها بیشتر برای مردها آزار دهنده و ناخوشایند است و بیشتر پاسخ و واکنش مثبتی در قبال آن از خود نشان نمی دهند.

اشتباه مردها:

01 فرض را بر این می گذارید که ما گیج و سردرگم شده ایم.مردان عزیز: تنها صرف این دلیل که شما منطق افکار زن ها و چگونگی بیان احساساتشان را درک نمی کنید به این معنا نیست که ما گیج و حیران هستیم.گرچه در تلاش هایتان به منظور این که با ما مهربان و مفید باشید طوری با ما حرف می زنید که گویی یک بچه یا یک بیمار روانی هستیم و در یک آسایشگاه روانی بستری شده ایم.دراین گونه اوقات سعی می کنید با صدایی منطقی با قاعده و «روشمند» با ما صحبت کنید بلکه بتوانید راه روشنایی را به ما نشان دهید و ما را از ظلمت جهالت برهانید.این کار تنها ما را ناراحت می کند و می رنجاند زیرا برخلاف آنچه ممکن است حتی خودمان بگوییم اصلاً نیز گیج و سردرگم نیستیم.بلکه فقط مشغول پردازش افکار و احساسات خود هستیم و به زودی در این مکالمه یا در مکالمه ی دیگری به وضوح و روشنی کامل خواهیم دید.اما هنگامی که فرآیند دورانی شکل افکار ما را متوقف یا مختل می کنید، تنها موجب می شوید همه چیز کش پیدا کند و طولانی تر شود!
02 حرف ما را قطع می کنید زیرا فکر می کنید صحبتهایمان پایانی نخواهد داشت.
اعتراف می کنم که زن ها این قابلیت و توانایی را دارند که مدتها بدون آنکه پایانی برای آن وجود داشته باشد همینطور صحبت کنند وبه پیچ و تاب خوردن خود ادامه بدهند. درست مانند درویشی که درخلسه ذکر می گویند و مشغول رقص سماع هستند.اما حقیقت آن است که ما از پردازش افکار و احساسات خود با صدای بلند لذت می بریم. این کار به ما کمک می کند تنش خود را تخلیه کنیم. این در حالی است که شما مردان بیشتر به ما فرصت کافی نمی دهید و عملاً پیش تر از گفتن تمامی هرآنچه می خواستیم بگوییم، وسط حرفهای ما می پرید و صحبت هایمان را قطع می کنید. گاهی اوقات حتی اجازه ی این را هم به ما نمی دهید که شروع کنیم و کل فرآیند را از همان ابتدا با گفتن جملاتی نظیر جملات زیر در نطفه خفه می کنید: «آیا این را هم یکی دیگر از آن ماراتون های اعتراف همیشگی خواهد بود؟» یا:«وقت ندارم.» البته می ترسید چنانچه ما را متوقف نکنید تا طلوع خورشید پیش ما گیر بیافتید!ادعا نمی کنم که غیر ممکن است این اتفاق بیافتد. زیرا گاهی اوقات این صحبتهای ما واقعاً طولانی می شوند.اما هنگامی که احساس می کنیم با بی حوصلگی بی صبرانه منتظر نشسته اید تا ما به نتیجه ای برسیم تنها ما را عصبی تر و مضطرب تر می سازید و موجب می شوید فرآیند به درازا بکشد و بیش تر از آن که قرار بود، به درازا بکشد.
03 معنای تحت اللفظی آنچه را که می گوییم برداشت می کنید.
ممکن است بپرسید:«خب، پس باید چه معنایی را از گفته های شما برداشت کنم.» خب، توصیه ام به شما این است که بگذارید ما صحبت کنیم و حساب خواسته هایمان را اظهارکنیم بدون اینکه شما خود را مجبور کنید به هر اشتباه کوچک ما رسیدگی کنید و در رابطه با هر نکته ی مبهم و مستتر در گفته های ما از ما توضیح بخواهید.برای نمونه ممکن است زنی به شوهرش بگوید: «خیلی خسته ام.استرس زیادی دارم. ما هیچوقت تفریح نمی کنیم. احساس می کنم همه اش مجبورم کار کنم. کار، کار، کار.» شما این جمله را می شنوید و پیش خود فکر می کنید:«یک دقیقه صبر کن ببینم. همین یک هفته پیش بود که به سینما رفتیم.او زیاد دقیق صحبت نمی کند. زیادی دارد غلو می کند.» سپس به او می گویید: «عزیزم، حقیقت ندارد ما خیلی زیاد هم تفریح داریم. همین هفته ی پیش به سینما رفتیم.»
اتفاقی که در اینجا می افتد این است که شما به میزان صحت و دقت گفته های او فکر می کنید بدون اینکه پیامی را که در پشت گفته های او نهفته است دریافت کنید.پیامی که او در تمام مدت سعی داشته است با کلمات و جملات خود به شما منتقل کند.نتیجه این می شود که همیشه دست آخر ما احساس می کنیم که شما به ما اهمیتی نمی دهید، بی احساس هستید، و اینکه اصلاً نمی شود با شما صحبت کرد.
04 مأیوس، سرخورده و دلسرد می شوید زیرا به نتیجه ی مشخص و واضحی نمی رسید.
از آنجا که مردها هدف مدار و راه حل مدار هستند. از این رو برای شان بسیار مأیوس کننده و دلسرد کننده است که مدتی طولانی را پای صحبت کسی بنشیند بی آنکه طرف شان نیز به نتیجه ی مشخص و واضحی برسد. در این اوقات احساس نمی کنند کار مفیدی انجام داده اند. حتی شاید همسرشان هنوز هم ناراحت به نظر برسد. اما شاید او مشغول تکرار همان چیزی باشد که در ابتدای صحبت هایش هم گفته بود. اجازه ندهید این چیز شما را گمراه کند. حتی هنگامی که به نظرتان نمی رسد که گفت و گو پیشرفت خاصی داشته و به جایی رسیده باشد باورکنید که رسیده است.
صرف این حقیقت که پای صحبت ما نشستید، قلب مان را سیراب می کند و آرام ترمان می سازد. به طوری که یک ساعت یا یک روز بعد در کمال شگفتی خواهید دید که ناگهان در رابطه با آنچه سعی داشتیم بفهمیم به وضوح و روشنی می رسیم.

راه حل:

01 درباره مفهوم پیچ و تاب خوردن با زن زندگی خود صحبت کنید. چنانچه تأیید کرد که این دقیقاً همان روشی است که او افکار و احساساتش را پردازش می کند، گوش دادن محض را تمرین کنید: گوش داده بدون چشمداشت به هیچ نتیجه ی مقصودی نهایی.
02 چنانچه پیچ و تاب خوردن نامزد/همسرتان زیاد طول می کشد و شما از این بابت ناراحت و نگران هستید، محدودیت های زمانی خود را از پیش با او در میان بگذارید، به جای آن که یک دفعه صحبت های او را قطع کنید. در هر حال ما زن ها ترجیح می دهیم که مکالمه ی کوتاه و مختصری با شما داشته باشیم تا این که اصلاً با شما حرف نزنیم.
مثال:عزیزم: خیلی دوست دارم همه چیز رو درباره ی روزی که پشت سر گذاشتی برام تعریف کنی. باید دوش بگیرم، پیش از او ده دقیقه وقت دارم. اما توی این ده دقیقه تمام توجهم به تو خواهد بود.